سفارش تبلیغ
صبا ویژن
[ و به نویسنده خود عبید اللّه بن ابى رافع فرمود : ] دواتت را لیقه بینداز و از جاى تراش تا نوک خامه‏ات را دراز ساز ، و میان سطرها را گشاده دار و حرفها را نزدیک هم آر که چنین کار زیبایى خط را سزاوار است [نهج البلاغه]


ارسال شده توسط امید در 89/7/20:: 5:53 عصر
ته مانده مطلوبدرس ها و کلاس ها یکی پس از دیگری پشت سر گذاشته می شود. من که درس می دهم معلوم نیست که چقدر مؤثر واقع شده ام  و آن ها که می شنود معلوم نیست چقدر متاثر شده اند. همه فکر می کنیم که وظیفه خود را به انجام رسانده ایم اما مسایل مختلفی هستند که راه را می بندند. امیدها را سلب می کنند و نیل به مقصود را با مشکل مواجه می کنند. اما هر چه هست آن که خوشحالم در مسیری قرار گرفته ام که هر قدر ضعف سستی در وجودم باشد اما فکر می کنم با عنایت حق ته اش چیزی برایم باقی خواهد ماند. به همان ته مانده راضی هستم و بدان عشق می ورزم.   
کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 89/6/27:: 5:41 عصر
مسعود کیمیاییدیشب مصاحبه آقای کیمیایی رو دیدم و شنیدم. مهارتش رو در باره حرف زدن قابل
تحسین بود. گویا برای هر جمله اش ساعت ها فکر کرده بود. حرف های دلنشین و
جذاب. واقعاً خوب هست کسی بتونه در باره آنچه در باره اش تلاش کرده خوب صحبت
کند و مطلب بنویسد. کیمیایی ثابت کرد که برای مسیری که انتخاب کرده بود،
خیلی تلاش کرد. کاری به خوبی و بدیش ندارم. معلوم نیست که ما در زندگی
خودمان همین طور باشیم. باید یاد بگیریم یا یک کاری رو شروع نکنیم یا تا
آخر ادامه اش بدیم. زحمت و تلاش در کلمات و جملات کیمیایی موج می زد.
اما امروز به آثارش نگاه کردم به نظرات گرانبهای به قول اهالی سینما نابغه فیلم  پی بردم . برخی از فیلم هاش رو دیده بودم. فهمیدم او همان کسی هست که چطور در فیلم هاش کسانی که از جان و ناموس این مردم دفاع کرده بودند را به نوعی به تمسخر می گرفت. چطور وجود آن ها را در خیابان رو موجب سلب آسایش مردم می دانست! و حتی چطور اساس غیرتمندی را به بازی گرفته بود... من هیچوقت شخصیت او رو زیر سئوال نمی برم بلکه فکری که پشت این شخصیت است برایم با علامت سئوال همراه است. برایم حتی مهم نیست که با خواننده هرزه ای مانند گوگوش ازدواج کرده این ها مسایل فرعی زندگی یک فرد هست. آنچه مهم است اندیشه است که با بی رحمی و بی انصافی همراه می شود و باعث می شود همه وجود شخص زیر سئوال برود. همه هیچ خدا و پیغمبر و ... رو هم نادیده می گیریم اما چطور دلمان میاد که کسی که جانش رو برای ما فدا کرده تا ما به عشق و حالمان بپردازیم نادیده بگیریم یا مزاحم بدونیم . شاید بهتر بود دیشب در کنار چنین افرادی دست کم نقادان آن ها را نیز قرار می دادیم این کار با دیدگاه های روشنفکرانه صدا و سیما نیز سازگار تر است. این طور نیست؟

کلمات کلیدی : مسعود کیمیایی

ارسال شده توسط امید در 89/3/29:: 7:59 عصر

امروز خدمت استادم رفتم و از او برای یک نشست علمی دعوت کردم. کسی که تازه از سفر به آمریکا و انگلستان برگشته بود. برخوردش عین یک دوست بسیار متواضعانه بود. به راحتی پذیرفت و خیلی نرم به تمام سئوالات و مطالبم پاسخ داد. یاد چند سال پیش افتادم که خواستم از استادی دعوت کنم اما چندتا حرف های سربالا حوالمان کرد و آخر کلامش این بود که به تو نمی رسه با من حرف بزنی. نمی دونم چطور باید این جور افراد رو با آن طور اشخاص کنار هم گذاشت.
 قرار شد چند مدت بعد کنفرانس که مرتبط با کتابم هست برگزار بشود. خوشحالم که توانستم قدمی بردارم و در مسیر آنچه به دنبالش هستم حرکت کنم.
دنیا این طور لذت بخش هست طوری که تو می خوای بچرخه نه آن که خودت به اساس حرکتش بچرخی. مدتی است این طور هست امیدوارم همین گونه هم باشه. 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 89/3/25:: 4:32 عصر

 

گل منحدیثی از رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله شنیدم و آن را به همه کسانی که مسیر محبت الهی را در زندگی خویش و در ارتباط با دوستان خود پیش گرفته اند تقدیم می کنم. امیدوارم ما نیز بتوانیم این گونه باشیم:

انس از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نقل می کندکه فرمود: هان شما را از مردمی که نه پیامبرند و نه شهید؛ لیکن روز قیامت بر منبرهایی از نور قرار دارند و پیامبران و شهیدان به منزلتشان نزد خداوند عز و جل رشک می برند ، با خبر کنم؟ اصحاب گفتند: آنان کیستند؟ فرمود: «الذین یحبّبون عبادالله الی الله و یحبّبون الله الی عباده» کسانی که بندگان خدا را نزد خدا محبوب می گردانند و خدا را محبوب بندگانش می گردانند و خیرخواهانه بر زمین گام می زنند . راوی گفت که پرسیدم : خدا را محبوب خدا می گردانند (روشن است) اما چگونه بندگان خدا را محبوب خدا می گردانند. فرمود: به آنان فرمان می دهند تا خدا را دوست بدارند و از آنچه خداوند ناخوش می دارد، بازشان می دارند و چون آنان از این آمران و نااهیان اطاعت کردند، خداوند دوستتشان خواهد داشت. به نقل از سایت محبت الهی



ارسال شده توسط امید در 89/3/13:: 9:27 عصر

امام خمینیامروز با فیلترشکنی که بدست آوردم ، وقتم به گشت و گذاری در وب سایت های اشخاصی مانند سروش و کدیور و مهاجرانی و ... گذشت. درس های زیادی در مطالبشان وجود داشت. از سال 81 به این طرف دیگر کتابی از او منتشر نشده بود. نوعی توقف و ایستایی به راحتی در مطالب و کارهای آنان قابل رویت بود. کدیور از این که چرا حرف هایش رو در تلویزیون به طور بدی نقل کردند شکایت داشت و هزار بدو بیراه به آقای نبویان بار کرد. جالب این که بعد هم رو حرفش ایستاد که مطالب قرآن امروز نسخ شده است. مطلبی که شاید تا بحال کسی از اندیشمندان اسلامی که دغدغه دین داشته باشد بدان معتقد نیست. شاید حتی افراد متجدد مذهبی هم این گونه در برابر حقوق بشر غربی ها، قرآن را کنار نمی گذارند. واقعاً جرا باید در برابر کسانی که تمام وجودشان را بر علیه دین و ملیت ایرانی ها بسیج کرده اند این قدر از موضع ضعف برخورد کنیم.
امشب شب رحلت حضرت امام هست. نمی دانم در باره آن بزرگمردی که دوست و دشمن بر بزرگی و عظمت وی تأکید داشتند، چه بگویم. اما فکر می کنم در وارستگی و فرزانگی او همین بس که سبب شد در برابر غربی هایی که اجازه محاکمه سگشان را به ما نمی دادند و حتی به نوکری ما قانع نمی شدند و امروز هم نمی شوند، سرمان را بلند کنیم و بگویم ما هستیم. سرمان را بلند کنیم و بگویم ما هم ارزش هایی داریم که چه بسا از ارزش های شما بالاتر و برتر است. هر چند خداوند این آبرو رو به مسلمانان عطا نمود و باید شکرگذار او باشیم اما مطمئناً وسیله اش و مبدعش در این زمان امام بود. روحش شاد


کلمات کلیدی : کدیور سروش امام

ارسال شده توسط امید در 88/2/23:: 12:40 عصر

جهان خرمگرفتاری ها و دردهای این دنیا معلوم نیست که چه وقت پایان می یابد. از سوی دیگر معلوم نیست که دردها چه نتیجه ای در ارتقا خواهند داشت. شاید جزاست و شاید هم نوعی طرد است. اما هر چه هست مبارک و میمون است چون بدون تردید به دست مبارکی صورت می گیرد. قدرت لایزال و دوست داشتنی پست سر آن است که نمی توان حرفی در باره او حتی به گله و شکایت مطرح نمود. سعدی الحق که درست و ساده مطالبش را بیان می کند و ما هنوز اندر خم یک کوچه افکار و اندیشه های اوییم:

به جهان خرم از آنم که جهان خرم از اوست                عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به غنیمت شمر ای دوست دم عیسی صبح                تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست
نه فلک راست مسلم نه ملک را حاصل                      آنچه در سر سویدای بنی آدم از اوست
به حلاوت بخورم زهر که شاهد ساقیست                   به ارادت ببرم زخم که درمان هم از اوست
زخم خونینم اگر به نشود، به باشد                            خنک آن زخم که هر لحظه مرا مرهم از اوست
غم و شادی بر عارف چه تفاوت دارد؟                         ساقیا باده بده شادی آن کاین غم از اوست
پادشاهی و گدایی بر ما یکسان است                       چو بر این در همه را پشت عبادت خم از اوست
سعدیا گر بکند سیل فنا خانه عمر                             دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 88/2/9:: 9:36 صبح

گل هایی بر دیوارخدایا ! ما رودخانه ای هستیم که به دریا می پیوندیم.
امواج ما و ریزموج های ما همه ز توست

ما صاحب هیچ چیز نیستیم، پوچیم
مگر به برکت وجود تو.

آب های دریای ناپیدای کرانه ات شیرین اند؛
آب های وجودمان را که به سوی تو روان اند شیرین گردان
شهد و شکرت را در آن فرو ریز، تا وجودمان برای تو شیرینی یابد.
                                                                                 کریستینا روستی

Lord, We are rivers running to thy sea. Our wavese and ripples all derived from thee
A  nothing we should have, a nothing be. Exept for thee
Sweet are the waters of thy shoreless sea. Make sweet our waters that heste to thee
Pour in thy sweetness, that ourselves may be. Sweetness to thee 


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 88/1/15:: 9:29 عصر

ضمن تبریک سال نو مدتی است در سایت محبت الهی مطالب مورد نظرم را می نویسم شاید بد نباشد که دوستان سری به آن جا بزنند. آدرسش :

http://www.mohabatelahi.com


کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 87/12/17:: 6:30 عصر
بعد از مدتی دغدغه ها که فکر می کنم بسیاری از آن ها بی مورد بود امروز کمی احساس راحتی بیشتر می کنم. هر چند که به نظر می رسد هنوز هم این گرفتاری ها تمامی ندارد. هنوز سرم شلوغ است. می خواهم به سفر بروم تا کمی آرامش را تجربه کنم. هر چند درون پرغوغای من این آرامش را کمتر می پذیرد اما به نظر می رسد که می توان با او کنار آمد. آرزوی آرامش درونی همه آنچه به دنبال آن هستم را تسخیر کرده است. این که بتوانم آرام و آسوده از همه جا و همه کس در کناری باشم و تجربه های قبلی را دوباره بدست آورم تمام آن چیزی است که برای آن زنده ام. ای کاش می شد به دوران دانشجویی ام در دانشگاه رضوی برمی گشتم و آن لحظات را دوباره بدست می آوردم. دیشب شمه ای را چشیدم و آرزو می کردم که ازدستش ندهم اما امروز..... ای کاش دنیا این گونه نبود یا ای کاش من قدر نعمات خداوند را داشتم و با کوچکترین مانعی دستآوردهایم را هدر نمی دادم. بگذریم که هزار بار گفتم و باز ..... هنوز آرزوی آرامش نسبت به او را دارم هر چند که تیرگی درونی مانعی مهم است.
کلمات کلیدی :

ارسال شده توسط امید در 87/11/17:: 9:14 صبح

طراوت شبنمفرازی دیگر از مناجات خمس عشر امام سجاد علیه السلام که با مهارت آقای شجاعی به ترجمه در آمده است. نمی دانم چطور می توان از عده توصیف این کلمات بر آمد که انسان را به حال خلسه در می آورد و روح انسان را جلا می بخشد:
اگر خواب سرد زمستانی گناه دلم را به انجماد کشیده است، نسیم بهاری اعتماد به لطف تو درآوندهای دلم هیجان تازه آفریده است.
اگر دانه وجودم در زیر خاکهای غفلت و نسیان، در اشتیاق دیدار خورشید تو، شکفتن را از یاد برده است شناسایی سبزینه فطرتی که تو در وجود نهاده ای سر می شکفد و در اشتیاق تو رشد می کند.
به پاکی و تنزه زیبایی و جمالت و به روشنایی مقدس ذاتت از تو می خواهم و تمام وجود رگه های عاطفی لطفت را بهانه می کنم و شاخه های پربار مهرت را می تکانم که قله ای را که با قلم گمان در صفحه ذهن از بخشش و کرامت تو تصویر کرده ام عینیت و تحقق ببخشی.
و پرنده زیبای انعام تو را که با دستهای رؤیا به بغل گرفته ام وجود خارجی ببخشی و این همه راه را که در جاده آرزوها به تو نزدیک گشته ام بازم مگردانی و بالهای آرزوی مرا در آسمان آبی رحمتت مسوزانی و از چشم خیال که تابحال به تو می نگریسته ام نقبی به بصیرت دل بزنی
و من اینک درخت وجود خویش را در مسیر نسیم روح افزای تو قرار داده ام و دهان تشنه گلبرگهای وجودم را رو به باران تو گشوده ام.
من استحقاق این همه کرم ندارم، اما تو که از ازل به استحقاق ننگریسته ای، ما را برای این همه که تو بخشیده ای چه حقی بر تو بوده است؟
ادامه مطلب...

کلمات کلیدی :